زیارت قبول دخترم
مامان جون اولین سفرت به مشهد مقدس مقارن شد با عاشورا مورخ بیست و سوم آبان 92 که من تو و بابایی از طرف محل کار مامانی از عسلویه با پرواز رفتیم . توی پرواز شما با یه بچه بنام طاها دوست شدی که بعدا توی همون هتل که ما رفتیم اقامت داشتند بااینکه خودت صیحانه نخورده بودی صبحانه ات لقمه درست می کردی تو دهان طاها می گذاشتی . وقتی به مشهد رسیدم بعد رفتن به هتل و استراحت رفتیم حرم که شام غریبان اون باشیم خانمی یه بارون قشنگ و نم نم می اومد شما عاشق شمع گرفتن دو تاشمع گرفتی دستت برای اینکه که خاموش نشه برات گذاشتم توی لیوان بعد هم ازت خواستیم دعا کنی گفتی : خدایا پای مامان آفتاب و عزیز و خوب کن در آخر حاضر نشدی برای ما دعا کنی ولی ما از ا...
نویسنده :
مامانی
23:24